همدلی|رضا دستجردی: در ترسیم جامعه بشری، مطلوب اندیشمندان همواره توجه خاصی به مفاهیم صلح، عدالت و امنیت بوده است. در دوره کلاسیک، تاریخ
اندیشه با فلسفه انتقادی سقراط، افلاطون و ارسطو وارد مرحله جدیدی شد. پیوند مفاهیم فلسفی با اخلاق و بنیادهای شناخت موجب تحول در این عرصه گردید. از منظر معرفتشناسی، مناسبات صلح و عدالت همواره در ارتباط با یکدیگر تبیین میگردد.
در فلسفه
سیاسی افلاطون، سیاستورزی و فضیلت اخلاقی را نمیتوان از هم جدا تصور نمود. افلاطون عدالت را در بستر جامعه و دولت جستجو میکند، چون وی عدالت را حسن در مجموع میداند، صلح و دوستی را نیز پیامد منطقی برقراری عدالت بر میشمارد. ارسطو با نگرشی منطقی و عملی به بازتعریف مفاهیم میپردازد. مقوله صلح از نظر ارسطو فضیلتی فطری است. فرد شجاع قطع نظر از این که چه میزان تسلط برخود را به نمایش میگذارد نمیتواند کاملا از عمل شجاعانهاش راضی باشد، زیرا او صلحدوست است. در عصر روشنگری، اعتماد به نفس خرد، بنیادیترین مفهوم است. خرد همه امور واقع و همه یافتههای بسیط تجربی و نیز همه اعتقاداتی را که بر پایه وحی و سنت یا مرجعیت پذیرفته شدهاند را میشکافد. در سنت هابزی، انسان موجودی شریر، خودخواه و منفعتطلب است. و چون هر کس در اندیشه منافع خود است، نزاع و کشمکش قابل پیشبینی است، چرا که منابع کمیاب است و هر کس تنها به منافع خود میاندیشد. هابز تنها راه رسیدن به امنیت، صلح و آرامش را ایجاد دولتی با حاکمیت مطلق بر اساس قرارداد اجتماعی میداند. جان لاک بر خلاف هابز، به نوع انسان، خوشبین است و افراد انسانی را طبعا صلحجو و نیکنقش و صاحب حسن نیت و مایل به کمک متقابل به یکدیگر میداند.
در نظر وی هیچ امری نمیتواند برای حقوق فرد محدودیت ایجاد کند، جز قوانینی که بر پایه عقلانیت استوار است، زیرا آزادی که به وسیله قانون مشروط نشود صلح را به چالش میکشد. به عقیده وی تساهل ضامن صلح است، زیرا اگر مردم عقاید مختلف را تحمل کنند و در امور یکدیگر دخالت ننمایند، امکان تصادم در جامعه کاهش مییابد. مطرحترین نظریه در رابطه با صلح در عصر روشنگری، نظریه صلح دموکراتیک امانوئل کانت است. او در رساله صلح پایدار به مبانی بنیادین صلح میپردازد. شهروند کانتی موجودی عقلانی است که در قلمرو قضایای اخلاقی و قوانین قانونگذار، به وظایف خود عمل میکند. کانت نیز از منظر گفتمان عدالت به بیان مبانی فلسفی صلح میپردازد. اخلاق کانت مبتنی بر انسان خود آیین است، انسانی که خودش غایت است. کانت در طرح نظریه صلح خود نیز دولتها را به مثابه اشخاص اخلاقی تلقی میکند که مانند فرد انسانی، تعهداتی در دولتشهر نسبت به یکدیگر دارند.
در بستر چنین معرفتی، انسان اخلاقی جای خود را به انسان حقوقی میدهد و فلسفه حق، جایگزین فلسفه اخلاق میشود. برای حفظ حقوق همهگان، دولت نیز به عنوان عامل نظامبخش بیرونی، قانون وضع میکند و از تعارض وخشونت مبتنی بر اختلاف آرا و منافع جلوگیری مینماید. آزادی، برابری و تبعیت از قانون پیششرط ورود به حوزه صلح دموکراتیک و پایدار است. در این لحظه ناب، عدالت، صلح، نوعدوستی و رعایت حقوق و کرامت بشر در جامعه ایجاد میشود. کانت در نهایت برای برقراری صلح در ابعاد بینالمللی و در سطوح کلان، اصول بنیادینی را مطرح میسازد. مواردی از این اصول عبارتند از: برای صیانت از صلح واقعی، هیچ پیمان صلحی که در آن، به طور ضمنی دستاویزی برای جنگ در آینده باشد، معتبر نخواهد بود. هیچ کشوری نباید از راه وراثت و مانند آن، تحت مالکیت کشور دیگری درآمده و استقلال و حاکمیت هیچ دولتی نباید نابود شود. هیچ کشوری حق دخالت خشونتآمیز در امور سایر کشورها را ندارد. هنگام جنگ، دست زدن به اقداماتی همچون شکستن پیمان که صلح را دشوار و ناممکن میسازد ممنوع است. اصول صلح کانت ریشه در مباحث اخلاقی دارد و در پیوند مستقیم با مفهوم عدالت است. در قرن بیستم از چهرههای شاخصی که به موضوع عدالت و ارتباط آن با مفهوم صلح پرداختهاند جان رالز میباشد. رالز برای اولین بار به عنوان شارح لیبرالیزم قرن بیستم به فردگرایی لیبرالیزم دو اصل اضافه میکند. اصل اول در مورد حقوق اساسی و عمدتا آزادیهاست، بدین معنی که انسانها از مجموعهای از آزادیها برخوردار هستند، به شرط آنکه همه بپندارند دیگران هم از آن برخوردار هستند.
اصل دوم، اصل تفاوت است، که شما بپذیرید نابرابری وجود دارد ولی نابرابریها که در واقع مشروعیت آن را میپذیریم باید اولا در چارچوب فرصت برابر برای همهگان باشد و دوما به گونهای سامان پیدا کند که بیشترین سود را به افرادی که کمترین بهره را در جامعه دارند برساند. بر این اساس، عدالتی که ضامن صلح در جامعه است مهیا میشود. رالز در کتاب قانون و مردمان، با تکیه بار عدالت سیاسی و احترام مدنی، به موضوع صلح میپردازد. به عقیده رالز، ملتها آزاد و مستقل هستند و لازم است آزادی و استقال آنها توسط دیگر ملل محترم شناخته شود. ملتها باید پیمانها و تعهدات خود را پاس دارند و در برابری کامل در امور یکدیگر مداخله ننمایند. ملتها دارای حق دفاع از خود هستند اما حق بهپاکردن جنگ به هر دلیلی جز دفاع از خود را ندارند.
همچنین لازم است که ملتها حقوق بشر را پاس دارند. از منظر نوع نگاه رالز میتوان با تکیه بر خرد همگانی بر تعارضات ناشی از تکثر فرهنگی غلبه نمود. بر مبنای تقدم حق بر خیر، آزادی، عدالت و صلح دموکراتیک میتوان فارغ از تشتت آرا و چندگونگی فرهنگی، صلح را بر جامعه حاکم نمود. به عقیده رالز، چون جامعه در حوزه دین، اخلاق و ارزش متکثر است و ما نمیتوانیم آنها را وارد مبنای سیاستگذاری و اندیشه سیاسی نماییم،پس بیاییم روی حداقلهای ممکن پراگماتیستی سیاست به توافق برسیم.
به عقیده وی در جامعهای آزاد و مبتنی بر اصول دموکراتیک، عدالت با تکیه بر خرد همگانی و مشترک میتواند موجب رسیدن به اجماع همپوشان سیاسی شود. در این اجماع شهروندان توافق میکنند بر اساس اصول عدالت در شرایط آزادی و برابری از منازعت فرهنگی و مذهبی عبور نموده و روابطی بر پایه صلح و دوستی داشته باشند. به نظر رالز، به دلیل وجود واقعیت تکثرگرایی، مردمسالاری قانونمدار، باید دارای نهادهای سیاسی و اجتماعی باشد که شهروندان را حین رشد و ورود به اجتماع به طور موثر به سمت دستیابی به مفهومی متناسب رهنمون نماید. از آنجا که یگانگی دینی، فلسفی یا اخلاقی برای وحدت اجتماعی، نه ممکن و نه مطلوب است، اگر ثبات اجتماعی بخواهد صرفاً یک مصالحه موقت نباشد، باید ریشه در یک مفهوم معقول سیاسی از حق و عدالت ریشه داشته باشد که در یک اجماع همپوش مورد توافق مکاتب فراگیر قرار گرفته باشد.
این مفهوم سیاسی باید شامل یک ایده معقول از تسامح و مدارا باشد که تماما از ایدههای مشتق از مقوله امر سیاسی ناشی شده باشد. تشکیل نهادهای اجتماعی و سیاسی متناسب با نیاز جوامع، داشتن ایدههای معقول برای رسیدن به جامعهای به دور از تنش و مبتنی بر تساهل و مدارا و همچنین بازتعریف مفاهیم سیاسی و اجتماعی بر اساس عقلانیت و توافق همگانی، از مواردی است که رولز مطرح مینماید. ورزش3...
ما را در سایت ورزش3 دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان varzesh3 بازدید : 202 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:28