یک طنز و نکوهش یک رفتار

ساخت وبلاگ
همدلی: آریوبرزن تلکاچالی- سعدی که روانش شاد باد، در حکایت چهل و دوم گلستان «باب دوم در اخلاق درویشان» می‌نویسد:
«پیرمردی لطیف در بغداد/دخترک را به کفشدوزی داد
مردک سنگدل گنان بگزید/لب دختر که خون از او بچکید
بامدادان پدر چنان دیدش/پیش داماد رفت و پرسیدش
کای فرومایه این چه دندان است؟/چند خایی لبش؟ نه انبان است
بمزاحمت نگفتم این گفتار/هزل بگذار و جِد از او بردار
خوی بد در طبیعتی که نشست/ندهد جز به وقت مرگ از دست»
تفسیر حکایت: باب دوم گلستان از جمله باب‌هایی است که بیشترین حکایت منظوم را دارد. حکایت منظوم با منثور شاید از نظر موضوعی تفاوتی نداشته باشد، اما از نظر شکلی و بیان سخن، چون شاعر مجبور است در قالب محدودتری سخن بگوید و در عین حال زبان آن از صناعت ادبی ویژه‌تری برخوردار شود، در نتیجه پوشیدگی کلام بیشتری در این حکایت‌ها محسوس است. در حکایت‌های منظوم زبان تغییر می‌کند و رمز بیشتری در آن به کار می‌رود. شخصیت‌های این مثنوی کوتاه گلستان نسبتی با شخصیت‌های دیگر این باب که غالبا دراویش هستند، ندارند. پیرمردی که از آن سخن گفته می‌شود، فردی عادی است. کفشدوزی یکی از مشاغل مرسوم روزگار سعدی بود که البته هنوز این حرفه در زمره حرفه‌های لازم جامعه است. کفشدوز هم آدمی عادی است. اما تصویری که در اینجا ارائه می‌شود، طنزی نادری را در خود دارد. این که کسی صبحگاهان لب دخترش را ببیند که به دلیل گاز گرفتن شوهرش به شدت زخمی باشد، رخداد طنزی است که کمتر هم در جامعه اتفاق می‌افتد. این حکایت از جمله حکایت‌های طنزآمیزی است که می‌توان با خواندن و تصویر کردن آن در ذهن، کمی هم خندید. طنزی که سعدی به کار می‌برد از ویژگی‌های زبانی اوست. او با این نگاه حکایتی را بیان نمی‌کند که بخواهد طنزی را خلق کند، بلکه طنز بخشی از مایگی اندیشه‌های سعدی هستند که در نوشته‌هایش رخ می‌دهد. به نظرم طنزهایی که گفته می‌شود، یک اتفاق شاعرانه است تا آنکه هدف غایی از نوشتن حکایت طنز باشد. چون هدف غایی سعدی را می‌دانیم که می‌خواست پندی به گروه‌های مختلف اجتماعی بدهد یا گره‌های رفتاری افراد جامعه را بازنماید. حکایت او به مثابه پند است تا به مثابه طنز. اگر سعدی می‌خواست طنز بنویسد شاید یکی از طنزپردازان بزرگ هم می‌شد، اما زبان او زبان طنز نیست، بلکه طنز بخش کوچکی از زبانش را به خود اختصاص می‌دهد. ورزش3...
ما را در سایت ورزش3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان varzesh3 بازدید : 262 تاريخ : شنبه 12 مرداد 1398 ساعت: 13:28