روز را شب دیدن و شب را روز دیدن سلاطین

ساخت وبلاگ
آریوبرزن تلکاچالی- سعدی که روانش شاد باد، در گلستان در باب در سیرت پادشاهان حکایت شماره31 آورده است:«وزرای نوشیروان در مهمی از مصالح مملکت اندیشه همی‌کردند و هر یکی از ایشان دگرگونه رای همی‌زدند و ملک همچنین تدبیری اندیشه کرد. بزرجمهر را رای ملک اختیار آمد. وزیران در نهانش گفتند رای ملک را چه مزیّت دیدی بر فکر چندین حکیم. گفت به موجب آن که انجام کارها معلوم نیست و رای همگان در مشیت است که صواب آید یا خطا، پس موافقت رای ملک اولی‌تر است تا اگر خلاف صواب آید، به علت متابعت از معاتبت ایمن باشم.
اگر خود روز را گوید شبست این
بباید گفتن آنک ماه و پروین»
خوانش
قبلا هم در توضیح برخی از حکایت‌ها که در آن یکی از شخصیت‌هایش نوشیروان یا انوشیروان عادل پادشاه ساسانی بود، تاکید کردم که انگار سعدی به نوعی به نوشیروان سمپاتی دارد یا آنکه براساس داشته‌های گذشتگان همان قولی را قبول دارد که از نوشیروان به دادگری زده‌اند و اغلب در این دست حکایت‌ها نوشیروان گاهی رفتاری بخردانه و سزاوار دارد که کمتر با سیرت معروف پادشاهان همخوانی دارد. در این حکایت یکی از محورها باز نوشیروان است، اما نه به آن که نوشیروان بخواهد به صورتی واضح نقش داشته باشد. بلکه نوشیروان اینجا به شکلی در کنار حکایت دیده می‌شود و وجه شاهانه‌اش است که نقش دارد. البته این وجه شاهانه از سوی دیگران بازنمایی می‌شود.
داستان از این قرار است که وزیران نوشیروان در باره یکی از موضوع‌های مهم مملکت بحث و جدل می‌کنند و در این میان بزرجمهر -که اتفاقا از او هم در تاریخ در زمره وزرای خردمند نام برده می‌شود- نظر پادشاه یا ملک را می‌پرسد و وزیر برخلاف نظر وزرا طرح ملک را می‌پذیرد. دیگر وزیران به بزرجمهر خرده می‌گیرند که نظر ملک چه چیزی داشت که با وجود طرح‌ها و برنامه‌های خوب حکما، آن را قبول کردی؟ پاسخ بزرجمهر محور و مغز حکایت است. سعدی در این حکایت بیش از آنکه بخواهد از نوشیروان بد بگوید یا وجه قدرت شاهانه آنها را مورد انتقاد قرار دهد، هوش و ذکاوت بزرجمهر را به تماشا می‌گذارد، تصمیمی می‌گیرد که آینده‌ای روشن داشته باشد. اینجا درست است که یک بخش از حکایت به این صورت جلوه می‌کند که بخواهد خودخواهی و غضب شاهان را تصویر کند، اما بیشتر نگاهی پندآمیز به کسانی دارد که شغل‌های کلیدی و مهمی دارند، اما در تصمیم‌گیری بدون شناخت جوانب یک طرح، آن را عملی می‌کنند. اگر بزرجمهر طرح‌های وزرا را می‌پذیرفت و آن طرح‌ها به صورتی شکست می‌خوردند، یقین داشت که با عتاب و خطاب نوشیروان روبه‌رو خواهد شد. پس تصمیم گرفت که نظر ملک را بپذیرد، برای آنکه اگر طرح ملک شکست بخورد، چون بزرجمهر و بقیه وزرا از او متابعت کردند پس خبری از معاتبت هم نخواهد بود. معاتبت کردن به معنی سرزنش کردن و خشم گرفتن است و بزرجمهر از خشم شاهان خبر دارد، به همین دلیل کاری می‌کند که اگر مشکلی به‌وجود آمد حداقل توپ در زمین شاه باشد. در روانشناسی قدرتمندان و سلاطین و معمولا عقل و خرد چندان محلی از اعتنا ندارد، چون رفتارشان عقلانی نیست، بلکه براساس قدرت و زور شکل می‌گیرد. بزرجمهر اگر می‌دانست شاه آدم عاقلی است و دیدگاه و نظر دیگران برای او محترم است، حتما سعی می‌کرد برنامه‌های حکما را بپذیرد، ولی چون یقین دارد که ملک سر هر چیزی خشمگین می‌شود، پس صلاح کار را چنین می‌بیند که از خیر برنامه‌های دیگران بگذرد و آنچه را شاه گفته است، اجرا کند. قدرت بی چون و چرا و بدون بازدارنده عقل شاهان را دچار زوال می‌سازد و این موضوع در جای‌جای حکایت‌های سعدی به اشکال مختلف بروز و ظهور دارد.
در این میان بد نیست اشاره‌ای به بیت معروف «خلاف رای سلطان رای جستن/ به خون خویش باشد دست شستن» بکنم که برخی معتقدند این بیت سعدی مخصوص همین حکایت است. در برخی از کتاب‌ها این بیت نیست. اما این رفتار بزرجمهر در حقیقت محتوای همان بیت را در خود دارد. زیرا اگر او خلاف رای سلطان کاری کند، حتما با عقوبتی سخت روبه‌رو خواهد شد. در بیت پایانی هم تاکید می‌کند که اگر به روز گفت که شب است، باید ماه و پروین را آدم عاقل به همراه سلطان ببیند. سلاطین واقعیت‌ها را آنگونه که خود می‌خواهند می‌بینند و تفسیر می‌کنند. ورزش3...
ما را در سایت ورزش3 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : محمد رضا جوادیان varzesh3 بازدید : 225 تاريخ : سه شنبه 4 دی 1397 ساعت: 20:43